خیابان بهشت!!!
[sc:Comment_Author][sc:Comment_Text]
تاریخ : دو شنبه 5 آبان 1393
نویسنده : علی اکبر مفیدی

به نام حی لایموت

آی مردم چرا بچه نمی آرید؟!!! در مورد تعداد بچه هاست که در سنین بزرگسالی (البته اگر اجل مهلت دهد و عمر طولانی شود) در نشاط و شادابی والدین تاثیر گذارند؛ به عبارت دیگر اگر تعداد بچه ها و به تبع آن نوه ها زیاد باشند البته به طوری که خوب تربیت شوند و به پدر و مادر همیشگی سر بزنند و حال و احوال آنها را بپرسند باعث می شود که والدین احساس تنهایی و افسردگی نکنند؟ یا بر عکس یعنی تعداد اعضای خانواده پرجمعیت باعث افسردگی می شود؟

موضوع دیگری که ذهنم را مدتی است البته بیشتر از زمانی که بعد از 10 سال دوری از فضای آموزشی به دانشگاه آمدم درگیر خودش کرده است پسرها و دخترهای دانشجویی است که معمولا پس از اتمام کلاسهای درس (وقت استراحت) در حیاط دانشکده، خیابانی که به سمت سازمان مرکزی می رویم، سمت راست آن دیده می شود طرز نشستن، لباس پوشیدن، وضع آرایش و طریقه صحبت کردن با هم و از همه مهمتر ارتباطاتی که بین آنها وجود دارد.

بعضی هاشون انگار دانشگاه را با مجلس ... اشتباه گرفته اند. به این فکر می کنم که اگر این ارتباطات عاشقانه , عارفانه و البته گاها واصلانه به ازدواج منجر نشود و همه ی فرهاد بودن و شیرین شدنشان به همین خرامیدن در این منطقه دانشگاه ختم شود و خدای نکرده هر کدام از این شیرین ها  و فرهاد های دلباخته و دامن از کف داده , در آینده به شخص دیگری برسد و رفقای باده ی وصل حال حاضر خود را در این خیابان به اعماق دفتر خاطرات خود بسپارند. و از بد روزگار بروند سراغ کیس دیگری. حالا که با مشترک مورد نظر جدید عقد مقدس بسته اند با یه اختلاف جزئی در زندگی به یاد می آورد فرهاد صفتی را که فقط برای هم صحبتی با او همیشه برای او محیا بوده است بدون انتظار و شاید هم به یاد می آورد لیلا رخی که تاب مستوری نداشت و شهد لبخندش همیشه عیان . ممکن است باخود بگوید اگر با فلانی که قبلا باهاش ارتباط داشتم ازدواج می کردم حتما زندگی ام بهتر می بود. دائم همسرش را با عشق یا عشق های دوران جوانی مقایسه می کند و تازه نمیداند که آغاز مشکلات است.       تازه چشم تنوع طلبشان باز شده و سیری کجاست.

آیا واقعا این ارتباطات باعث سردی زندگی مشترک آینده شان نمی شود و آن آرامشی که باید بر زندگی مشترک حکمفرما باشد با این ذهنیت و ارتباطات قبل از ازدواج به وجود می آید؟.......

اکنون ساعت هجده و بیست و پنج دقیقه روز شنبه سوم آبان می باشد. تازه از مسجد (خانه خدا) که برای نماز رفته بودم برگشتم و به نگاشتن روزنگار این هفته مشغول شدم. استاد گفته بود در مورد موضوعاتی که به آن فکر می کنید بپردازید؛ ولی روزنگار استاد گرانقدر و عظیم الشأن، همکار گرامی بنده در متوسطه اول و آیت الله ریاضی و فیلسوف التواریخ و علامة النساء حاج علی آقای ترکاشوند را دیشب (آخر شب) خواندم.

از محسنات عریضه مذکور به نظر بنده این است که در یک صفحه از همه همکلاسی های عزیز و بزرگوارم که سِمَت استادی به گردن بنده دارند از بانوان محترم تا برادرانم عزیزم یاد کردند. ولی ظاهرا زبان ایشان در یادآوردن بعضی از دوستان گزنده به نظر می رسد. ممکن است زبان طنز همچون ادبیاتی را طلب کند که بنده تخصصی در این زمینه ندارم. انشاء الله اینها زبان طنز باشد نه چیز دیگری...

فقط اینو میدونم که محبوبم آقا روح الله (خمینی رو میگم) گفته از دامن زن مرد به معراج می رسد یعنی بدون خانم ها، آقایون هیچی نیستند هیچی...

از اینکه آیت الله ما، در ریاضی طوری هستند که بچه ها خیلی وی را دوست دارند هرچند ظاهرا خودش ریاضی را بیشتر دوست دارد جای بسی نه، خیییییییییییییییلی خیییییییییییییییلی زیاد جای شکر دارد که در تحول بنیادین آموزش و پرورش حداقل به این هدف رسید که بین معلم و شاگرد (عاشق و معشوق) رابطه عارفانه به وجود آورده است. بنده هر چند به عزیز خودم خیلی ارادت داشتیم و داریم و انشاءالله خواهیم داشته میگم به نظر میرسه شاید خیلی زیاد از آن طرف پل بیفته!!!!!

لطفا نظر دهید. قبلا کمال تشکر را از نظراتتان دارم.



|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: روزچهارم , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

<-CommentGAvator->
مری تضو در تاریخ : 1393/8/17/6 - - گفته است :
پاپلی بواشم شَم بونی یا نا؟

مه توره دل جا چَم بونی یا نا؟

تیر بیته چلچلامه تی بلارم

می کهنه زخم مرحم بونی یا نا؟

<-CommentGAvator->
جوینده در تاریخ : 1393/8/7/3 - - گفته است :
ادبیات و احترام گذاشتنتون قابل تحسین است جناب مفیدی

<-CommentGAvator->
مری تضو در تاریخ : 1393/8/5/1 - - گفته است :
ایشالا همیشه همینجور بمونیم...

<-CommentGAvator->
علی در تاریخ : 1393/8/5/1 - - گفته است :
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند// بلبل شوقم هوای نغمuه خوانی میکند// هستم تا می رود ساز غزل گیرد به دست// طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند// بلبلی در سینه می نالد هنوزم که این چمن //با خزان هم آشتی و گل فشانی میکند// ما خیلی دوست داریم پیر مرد

<-CommentGAvator->
علی ترکاشوند در تاریخ : 1393/8/5/1 - - گفته است :

سلامتی سه تن: ناموس و رفیق و وطن. سلامتی سه کس: زندانی و سرباز و بی کس،، سلامتی آزادی. سلامتی زندونیای بی ملاقاتی،،، سلامتی آقا مفیدی. بیر کلاس، سلامتی مرتضی بچه با معرفت کلاس، سلامتی ممد میری سالار اندیمشکی،، سلامتی ممد شعبانی بچه صاف و صادق و گل روزگار،، سلامتی محمود محمدی بچه پاک و نجیب روزگار سلامتی خودم سلامتی آقا تختی سلامتی علی آقا کریمی سلامتی آقا مهدوی کیا


<-CommentGAvator->
مری تضو در تاریخ : 1393/8/5/1 - - گفته است :
یه چیز میگم ایشالا دل خور نشی
قربون اون دلای تک سر نشین
بازم همون دوره بی‌سواتی
قربون اون حرفای عشق لاتی
قربون اون «مخلصتم، فداتم»
قربون اون «من خاک زیرپاتم»
قربون اون حافظ روی تاقچه
قربون حسن یوسف تو باغچه
قربون مردمی که مردم بودن
اهل صفا، اهل تبسم بودن
قربون اون دوره تردماغی
قربون اون تصنیف کوچه‌باغی
قربون دوره‌ای که خوش‌بینی بود
تار سبیل‌ها چک تضمینی بود


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

/
کلاس تحقیقات کیفی